توافق هستهای میان آمریکا و عربستان سعودی و رابطۀ آن با مذاکرات کنونی ایران و آمریکا
یکشنبه گذشته سیزدهم آوریل برابر با ۲۴ فروردین ۱۴۰۴ کریس رایت، وزیر انرژی ایالات متحد آمریکا، در یک کنفرانس مطبوعاتی در ریاض، پایتخت عربستان سعودی، اعلام کرد که به زودی دو کشور توافقنامۀ اولیهای را برای توسعۀ صنعت هستهای غیرنظامی در عربستان سعودی امضا خواهند کرد. او گفت : جزئیات همکاری هستهای میان دو کشور امسال اعلام خواهد شد. به گفتۀ وزیر انرژی آمریکا، این توافق که مقدمات آن در زمان ریاست جمهوری بایدن فراهم آمد، به عربستان سعودی امکان میدهد تا یک «صنعت هستهای تجاری» داشته باشد. در عوض، عربستان سعودی یکی از پیشروترین کشورها خواهد بود که دست به سرمایهگذاری کلان در ایالات متحد آمریکا خواهد زد.اما وزیر انرژی آمریکا نگفت که بایدن توافق گستردهتری را در نظر داشت که دربرگیرندۀ توافق هستهای غیرنظامی و تضمینهای امنیتی بود و قرار بود زمینه را برای عادیسازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل در چارچوب پیمان ابراهیم فراهم کند. پیداست که توافق کنونی بیشتر جنبۀ اقتصادی دارد. در حالی که بایدن با پذیرش توافق هستهای با عربستان سعودی هدف جداگانهای را که اساساً سیاسی و ژئوپلیتیکی بود دنبال میکرد.وزیر انرژی آمریکا گفت : همکاری میان آمریکا و عربستان سعودی و نیز تحول در سیاستِ انرژی آمریکا می تواند آهنگِ رشد اقتصادی دو کشور و حتی سراسر جهان را تندتر کند. سپس افزود: شکی نیست که چارچوب همکاری دو کشور و مشارکت هستهای آمریکا در عربستان سعودی توافقنامه ۱۲۳ خواهد بود. با این حال، راههای گوناگون برای تنظیم توافقنامه وجود دارد که هم به سود عربستان سعودی و هم به سود ایالات متحد باشد. توافق کنونی میتواند به غنیسازی اورانیوم در عربستان سعودی اجازه دهد؛ نکتهای که در زمان بایدن از پیشرفت مذاکرات جلوگیری میکرد.منظور از توافقنامه ۱۲۳ بند ۱۲۳ قانون انرژی اتمیِ سال ۱۹۵۴ آمریکاست که رعایت مُفاد آن برای همکاری دولت آمریکا و شرکتهای آمریکایی با نهادهای کشورهای دیگر ضروری است. با امضای آن توافقنامه کشورها متعهد میشوند از فناوری هستهای آمریکا تنها برای هدفهای غیرنظامی استفاده کنند و از تولید سلاحهای هستهای یا انتقال مواد حساس به دیگر کشورها خودداری کنند.با این حال، مقامهای سعودی الزامهای توافقنامه ۱۲۳ را نپذیرفتهاند. آن توافقنامه ۹ معیار برای جلوگیری از پراکنشِ سلاحهای اتمی تعیین کرده است و کشوری که آن را امضا میکند باید به آن معیارها تن دردهد. عربستان سعودی با منع غنیسازی اورانیوم یا آمایشِ سوختِ هستهای مصرف شده در خاک خود موافق نیست.محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، گفته است اگر ایران در پی دستیابی به سلاح هستهای باشد، چرا باید عربستان سعودی خود را از آن محروم کند. دیدگاه محمد بن سلمان نگرانیهایی را در میان طرفداران کنترل تسلیحات و قانونگذاران آمریکایی دربارۀ توافق هستهای غیرنظامی آمریکا و عربستان سعودی برانگیخته است.در گذشته، اعضای کنگره از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه مخالفت خود را با توافق هستهای با عربستان سعودی اعلام کرده بودند. زیرا محمد بن سلمان نمیخواست مُفاد توافقنامۀ ۱۲۳ را بپذیرد و به معیارهای آن تن دردهد. حتی مارکو روبیو که اکنون وزیر امور خارجۀ آمریکاست مخالف چنین توافقی بود.غنیسازی اورانیوم در خاک عربستان سعودی و آمایش سوختِ هستهای مصرف شده در آن کشور، راه را برای تولید سلاح هستهای باز میکند. به همین سبب، دولت اسرائیل و به طور کلی رهبران آن کشور سخت نگران اند. چنان که یائیر لاپید، رهبر حزب اپوزیسیون، از دولت اسرائیل خواسته است با هرگونه توافقی که به عربستان سعودی اجازۀ غنیسازی اورانیوم بدهد، سرسختانه مخالفت کند.او در حساب ایکس خود نوشت: اسرائیل باید از ایالات متحد آمریکا، نزدیکترین دوست خود، بخواهد از امضای هرگونه توافق هستهای با عربستان سعودی که دست آن کشور را برای غنی سازی اورانیوم در خاک خود باز میگذارد، خودداری کند. ما در گذشته چنین عمل کردیم و در برابر هرگونه تلاشی برای مجاز شمردن غنی سازی اورانیوم در خاورمیانه ایستادیم. اکنون نیز باید همینگونه عمل کنیم.دربارۀ نتیجۀ مذاکرات کنونی ایران و امریکا نیز دولت اسرائیل نگرانیهای عمیق خود را پنهان نکرده است. خواست آن دولت این است که توافق هستهای جدید میان آمریکا و ایران باید محدودیتهای سختتری نسبت به آنچه در توافق برجام پیشبینی شده بود در نظر بگیرد. برپایۀ آن توافق که در سال ۲۰۱۵ در زمان باراک اوباما امضا شد و ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن بیرون رفت، ایران میتوانست تا ۳٫۶۷ درصد دست به غنیسازی اورانیوم بزند و تعهد میکرد که گامی در جهت ساختن تأسیسات غنیسازی اورانیوم جدید یا رآکتور آبسنگین برندارد.پس از بیرون رفتن ترامپ از برجام، ایران غنیسازی اورانیوم را تا ۶۰ در صد یعنی تا آستانۀ ساختن بمب هستهای افزایش داد و در بیشتر زمینهها بر توانایی هستهای خود افزود. آیا در توافق احتمالی جدید میان ایران و آمریکا خواست دولت اسرائیل یعنی منع هرگونه غنیسازی در نظر گرفته خواهد شد؟ به نظر میرسد آمریکا، هم در مذاکرات کنونیاش با جمهوری اسلامی و هم در توافق آیندهاش با عربستان سعودی، منع هرگونه غنیسازی را به کناری نهاده است.اجازۀ ضمنی آمریکا به عربستان سعودی برای غنیسازی اورانیوم در توافق پیشبینی شده میان دو کشور، نمیتواند با منع هرگونه غنیسازی برای ایران سازگار باشد. در این میان، آمریکا با نگرانیها و مخالفتهای دولت اسرائیل چه خواهد کرد؟این ها پرسشهایی هستند که کارشناسان مطرح میکنند. تا ببینیم آینده آبستن چه رویدادهایی است.
--------
چرا ترامپ، برخلاف نتانیاهو، مذاکره با جمهوری اسلامی را به حملۀ نظامی ترجیح میدهد؟
در چند هفتۀ گذشته گمانهزنیها دربارۀ احتمال حملۀ نظامی به تأسیسات اتمی ایران در صورت خودداری جمهوری اسلامی از مذاکرۀ مستقیم با آمریکا بالا گرفته بود، اما شامگاه دوشنبه ۷ آوریل هنگامی که ترامپ پس از دیدار با نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، خبر مذاکره مستقیم آمریکا با ایران را اعلام کرد، کم و بیش فرونشست. تایمز اسرائیل دیدار نتانیاهو و ترامپ را ناامید کننده خواند. یک هفته پیش از این دیدار، شبکه ۱۴ اسرائیل در گزارشی اعلام کرد که هم اکنون حملۀ گستردهای به منظور پایان دادن به برنامۀ اتمی ایران آماده می شود. آن شبکه حملۀ برنامه ریزی شده را «بزرگترین حمله پس از جنگ جهانی دوم» توصیف کرد که نشاندهندۀ ابعاد عظیم عملیاتِ پیشبینی شده هم از نظر نظامی و هم از نظر ژئوپلیتیکی است.برپایۀ آن گزارش، اگر در هفتههای آینده تحول مهمی در مذاکرات هستهای ایران رخ ندهد، عملیات آغاز خواهد شد. نخست وزیر اسرائیل بارها جمهوری اسلامی ایران را «تهدیدی وجودی» برای اسرائیل خوانده است. تاکنون ارتش اسرائیل چندین حملۀ «شبیه سازی شده» به تأسیسات اتمی فُردوُ، نطنز و اراک انجام داده است. گویا بخشی از ستاد کل ارتش اسرائیل به راه حل حملۀ پیشگیرانه روی آورده است.البته، در گزارش شبکه ۱۴ اسرائیل گفته نمیشد که عملیات برنامه ریزی شده را اسرائیل به تنهایی انجام خواهد داد یا با همدستی آمریکا. اما با توجه به دوری اسرائیل از ایران، بعضی از کارشناسان حدس میزدند که آمریکا به تنهایی عهدهدار عملیات نظامی برضد ایران خواهد بود. به ویژه از آن رو که آن کشور در هفتههای اخیر بمب افکنهای رادارگریز بی ۲ در جزیرۀ دیهگو گارسیا در اقیانوس هند و سامانههای دفاع هوایی ضد موشکی پاتریوت در پایگاه هوایی شیخ عیسی در بحرین مستقر کرده است.جمهوری اسلامی که برنامه هستهایاش را از آغاز تاکنون غیرنظامی اعلام کرده، نمیگوید چرا به غنیسازی اورانیوم تا آستانۀ ساخت بمب هستهای ادامه داده است. از سوی دیگر، علی خامنهای تهدید کرده است که به هر حملهای به حاکمیت ایران پاسخی برق آسا خواهد داد. وزیر امور خارجه ایران نیز تهدیدهای اسرائیل و آمریکا را «جنگ روانی» خوانده و گفته است هرگونه حملۀ نظامی با واکنش منطقهای ایران از جمله متحدانش در لبنان، سوریه، عراق و یمن رو به رو خواهد شد.اما جدا از مسئله انرژی هستهای ایران، بسیاری از کارشناسان معتقدند که موضوع اصلی برای اسرائیل بازسازی استراتژیک خاورمیانه است و طبیعی است که با چنین پروژۀ جاهطلبانهای کشورهای منطقه نمیتوانند همراهی کنند. هنوز تحلیل جامعی از واکنش کشورهای منطقه به این حملۀ احتمالی در دست نیست. مسلم این است که چنان حملۀ نظامی به کشوری مانند ایران، حتی اگر هدفی جز نابودی تأسیسات اتمی را نداشته باشد، ممکن است به درگیری منطقهای در جبهههای گوناگون بینجامد. بسیاری از تحلیلگران نسبت به این خطر هشدار می دهند.بعضی از کارشناسان ایرانی حمله به جمهوری آذربایجان را یکی از پاسخهای ایران میدانند. در ۲۷ ژوییۀ ۲۰۲۴ وبگاه «دیپلماسی ایرانی» در یادداشتی به قلم محمد گلافروز، مدرس علوم سیاسی، با عنوان «مواضع کشورهای همسایه از جمله ترکیه و آذربایجان نسبت به هرگونه جنگ با ایران» نوشت: اگر جنگی با ایران درگیرد، ترکیه و کشورهای هم سوی آن ازجمله جمهوری آذربایجان که به یک ایران ضعیف شده میاندیشند و استراتژی منطقهای آنها در نهایت برضد ایران است با دشمنان ایران همراه خواهند شد.از سوی دیگر، بسیاری از کارشناسان بر این عقیدهاند که آمریکا یا اسرائیل نمیتوانند بدون در نظر گرفتن نگرانی کشورهای منطقه دست به چنین حملهای بزنند. یک ماه پیش، محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، وزیر امورخارجۀ قطر، در مصاحبه با تاکِر کارلْسوُن، روزنامهنگار آمریکایی، هشدار داد که در صورت بمباران نیروگاه اتمی بوشهر، آب خلیج فارس یکسره آلوده خواهد شد و کشورهای عربی از جمله قطر که آبشان را از این خلیج تأمین میکنند، نه آب خواهند داشت، نه ماهی و نه چیزهای دیگر.عربستان سعودی و امارات نیز با حملۀ نظامی به تأسیسات اتمی ایران سخت مخالفاند. به نوشتۀ روزنامۀ گاردین، مخالفت کشورهای حاشیۀ خلیج فارس با حمله به ایران نه از روی نزدیکی ایدئولوژیک آنها با ایران، بلکه به سبب خودداری آنها از ایجاد بیثباتی سیاسی در منطقه است. برخلاف دولت اسرائیل، تغییر رژیم در ایران خواست آن کشورها نیست. در سفری که قرار است ترامپ به عربستان سعودی کند، حدس میزنند محمد بن سلمان مخالفتش را با حمله به ایران آشکارا و رسماً به اطلاع ترامپ خواهد رساند.روسها نیز با حمله به ایران مخالفاند. چندی پیش معاون وزیر امور خارجۀ روسیه در مصاحبه با مجلۀ روسی زبان «امور بینالملل» گفت: هرگونه حمله به تأسیسات هستهای ایران میتواند پیامدهای فاجعهبار برای کل منطقه داشته باشد. ترامپ از پوتین خواسته است میانجیگری کند تا جمهوری اسلامی وارد مذاکرۀ مستقیم با آمریکا شود. اما رئیس جمهور آمریکا به دنبال نتیجۀ فوری است، در حالی که موضوع هستهای ایران به ویژه اگر برنامۀ بالستیک توسعه یافتۀ ایران را نیز بر آن بیفزاییم بسیار پیچیده است. چنان که به گفتۀ بسیاری از کارشناسان، این موضوع نیازمند یکی از فنیترین و دشوارترین مذاکرات دیپلماتیک است. زیرا هم موضوع امنیتی بزرگ در خاورمیانه است و هم موضوعی است که با هست و نیست رژیم ایران گره خورده است.برای نتانیاهو که شامگاه دوشنبه ۷ آوریل در کاخ سفید در کنار ترامپ نشسته بود، شنیدن سخنان رئیس جمهور آمریکا دربارۀ مذاکرۀ مستقیم با ایران تاحدودی دردناک و حتی تحقیرآمیز بود. نخست وزیر اسرائیل دربارۀ موضوع اتمی ایران همواره با هرگونه راه حل دیپلماتیک از نوع برجام مخالفت کرده است. چنان که مذاکرات برجام را در برابر کنگرۀ آمریکا در زمان اوباما محکوم کرد.نتانیاهو میداند که جمهوری اسلامی هرگز به برچیدن برنامۀ هستهایاش تن نخواهد داد. بنابراین، با پیشنهاد هدف حداکثری برای مذاکرات، درواقع، به دنبال شکست مذاکرات است. او پس از دیدارش با ترامپ گفت: ایالات متحد و ما یک هدف داریم و آن اینکه ایران هیچگاه سلاح هستهای نداشته باشد. اگر بتوان از راه دیپلماتیک به این هدف دست یافت، به گونهای که در بارۀ لیبی انجام شد، امر خوبی خواهد بود.اما به عقیدۀ بسیاری از کارشناسان، ترامپ که تجربۀ شکست مذاکرات هستهای با کره شمالی را در پشت سر دارد، بعید مینماید از نتانیاهو پیروی کند.
--------
مرز ناروشن لاف و حقیقت در تهدیدهای ترامپ
روز یکشنبه ۳۰ مارس برابر با ۱۰ فروردین دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در مصاحبهای تلفنی با شبکۀ «ان بی سی نیوز» از رهبران جمهوری اسلامی خواست که دربارۀ برنامه هستهای ایران توافقنامه امضا کنند وگرنه «بمباران ایران چنان خواهد بود که مانند آن هرگز دیده نشده است». تهدید ترامپ همزمان بود با تقویت پدافند هوایی ایالات متحد آمریکا در پایگاههای خود در نزدیکی ایران. پس از استقرار بمب افکنهای رادارگریز ب ۲ در جزیرۀ دیهگو گارسیا در اقیانوس هند، آمریکا در روزهای اخیر سامانههای دفاع هوایی ضد موشکی پاتریوت نیز در پایگاه هوایی شیخ عیسی در بحرین مستقر کرده است.درپاسخ به تهدید ترامپ، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، روز دوشنبه ۳۱ مارس در سخنرانی خود به مناسبت عید فطر گفت: تهدید میکنند شرارت خواهند کرد. اما اینکه شرارتی انجام بگیرد، ما خیلی اطمینان نداریم. احتمال زیاد نمیدهیم از بیرون شرارتی انجام بگیرد. اما اگر از بیرون شرارتی انجام بگیرد ضربه محکم سختی خواهند خورد.به عقیدۀ کارشناسان، نامطمئن بودن خامنهای از عملی شدن تهدید ترامپ چند علت میتواند داشته باشد. یا پشت او به روسیه و چین گرم است و گمان میکند آن دو قدرت بزرگ ترامپ را از عملی کردن تهدیدش بازخواهند داشت؛ یا توافقی ضمنی و پنهانی میان آمریکاییها و جمهوری اسلامی انجام گرفته که دیر یا زود آشکار خواهد شد. در نتیجه، تهدید ترامپ و خط و نشان کشیدن خامنهای نوعی بازارگرمی است؛ و یا خامنهای تهدید کنونی ترامپ را به حساب لافزنیهای او میگذارد.دونالد ترامپ در دور نخست ریاست جمهوریاش بارها تصمیمهای خطیر گرفت، اما سپس منصرف شد. برای مثال، در ۸ آوریل ۲۰۱۷ زمانی که ریاست جمهوریاش هنوز به سه ماه نرسیده بود، سخنگویِ فرماندهی نظامیِ آمریکا در اقیانوس آرام اعلام کرد که در پی تحریکاتِ کرۀ شمالی ناو هواپیمابرِ «یو اس اس کارل وینسوُن» و ناوْگروهِ آن برای محکم کاری به طرف شبهجزیرۀ کره به راه افتادهاند. این تصمیم در واکنش به تهدیدهای اتمی کرۀ شمالی و به منظور منصرف کردنِ آن صورت گرفته بود. چهار روز بعد دونالد ترامپ اعلام کرد: «ما در حال فرستادنِ لشکری عظیم و بسیار نیرومند هستیم».با این حال، درست زمانی که ترامپ این سخنان را بر زبان میراند، ناو هواپیمابرِ کارل وینسوُن که دو ناوشکنِ موشکانداز و یک رزمناو آن را همراهی میکردند، نه به سویِ شبهجزیرۀ کره بلکه در جهتِ عکسِ آن به سوی جَنوب میرفت. زیرا از مدتها پیش قرار شده بود نیروی دریایی آمریکا مانور مشترکی با نیروی دریایی استرالیا در آبهایِ اقیانوس هند برگزار کند.یک ماه بعد، در نهم ماه مِی ۲۰۱۷ ترامپ جیمز کوُمی را از ریاست اف بی آی برکنار کرد. او در آن زمان دربارۀ دخالتِ روسیه در انتخاباتِ ریاست جمهوریِ آمریکا و نحوۀ برنده شدنِ ترامپ تحقیق میکرد. در ۸ ژوئن آن سال جیمز کوُمی در جلسۀ شهادتِ کمیتۀ اطلاعاتیِ سنایِ آمریکا حاضر شد تا دربارۀ ادعاهایِ ترامپ که او همه را دروغ میدانست توضیحاتی بدهد. ترامپ پیش از آن در یک رشته توئیت مدعی شده بود که گفت و گوهای خصوصیاش را با رئیس برکنار شدۀ اف بی آی ضبط کرده است و میتواند آنها را منتشر کند. در حالی که کاملاً دروغ میگفت. در ۲۳ ژوئن نیز در مصاحبهای با شبکۀ خبری فاکس نیوز در کاخ سفید این دروغ را تکرار کرد.در ۲۱ ژوئن ۲۰۱۹ روزنامۀ نیویورک تایمز به نقل از منابعِ دولت ترامپ نوشت که پس از آنکه ایران پَهپاد آمریکا را بر فرازِ تنگۀ هُرمُز سرنگون کرد، ترامپ دستور داد جنگندههای آمریکایی به نقاطی در خاک ایران حمله کنند، اما سپس منصرف شد و عملیاتِ تلافیجویانه را در مراحل اولیۀ اجرای آن لغو کرد.صبح همان روز او در چند توئیت پیاپی به شرح گفت و گوهای شب پیشیناش با مقامهای نظامی و سیاسی آمریکا پرداخت و نوشت که برای جلوگیری از کشته شدن غیرنظامیان و پرسنل نظامیِ ایران از واکنش نظامی صرفنظر کرده است.به این چند نمونه از لافزنیهای ترامپ در دور نخست ریاست جمهوریاش نمونههای دیگری نیز میتوان افزود. جالب اینکه او دور دوم ریاست جمهوریاش را نیز با به هم ریختن مرز لاف و حقیقت آغاز کرد، مانند پیشنهاد الحاق کانادا به ایالات متحد آمریکا و تبدیل آن کشور به پنجاه و یکمین ایالت آمریکا یا تصاحب زورکی جزیرۀ گرینلند. این جزیرۀ استراتژیک اکنون با جمعیت ۵۷ هزار نفر قلمرو خودمختار دانمارک است. ایالات متحد آمریکا یک پایگاه نظامی در بخش شمالی گرینلند دارد.وادار کردن فلسطینیان به کوچ اجباری و تبدیل کردن نوار غزه به یک «ریویرا» یکی دیگر از لافزنیهای ترامپ بود. ترامپ گمان میکرد که اسرائیل نوار غزه را دو دستی به آمریکا خواهد داد چنان که گفت برای این کار نیازی به روانه کردن سربازان آمریکایی به غزه نیست.خواست بازگشت کامل، سریع و بیچون و چرای کانال پاناما به ایالات متحد آمریکا یکی دیگر از لافهای ترامپ در دور دوم ریاست جمهوریاش بود. رئیسجمهور پاناما در بیانیهای در شبکههای اجتماعی به ادعای ترامپ چنین پاسخ داد: وجب به وجب کانال پاناما و مناطق اطراف آن به پاناما تعلق دارد.به گفتۀ لارنس فریدمن، کارشناس سیاسی و استاد پیشین مطالعات جنگی در دانشگاه کینگز لندن، ترامپ گمان میکند که اگر به اندازۀ کافی لاف بزند، دیگران جا میزنند و او میتواند به کارهای باب میل خود بپردازد. اما این روش به سبب بیاعتنایی به واقعیتها به نتیجهای نمیرسد.ترامپ قول داده بود به جنگ اوکراین در دوهفته پایان دهد. اما با مانع بزرگی مانند ولادیمیر پوتین که باهوشتر و صبورتر از اوست، رو به رو شد. پوتین از میل ترامپ به حل سریع بحران استفاده کرد و با کند کردن روند آتشبس اجازه نداد موضع برتر روسیه در جنگ تغییر یابد. درواقع، او همۀ ادعاهای ترامپ را نقش بر آب کرد.«آرِن دیوید میلر» که در دو دهۀ پایانی قرن بیستم ۲۴ سال برای وزارت امور خارجۀ ایالات متحد کار کرده و به شش وزیر امور خارجۀ آمریکا خدمت کرده است، بر این باور است که ترامپ در معامله به دنبال نتیجهای موقتی و آنی است. از همین رو، همواره عجله میکند. اما عجله کردن در سیاست خارجی برای رسیدن به دستاوردی آنی خطرناک است. زیرا چنین روشی مانع تشخیص درست مسأله میشود.اما ترامپ و همراهانش در کاخ سفید بر این باورند که شتاب برای از میان بردن «نظم جهانی استوار بر قانون» ضروری است؛ این نظم دههها روابط بینالمللی دولتها را در جهان تعیین کرده است. حال باید دید تهدید جمهوری اسلامی لافزنی است یا واقعی؟
--------
برای نجات دموکراسی در ترکیه نباید از آتاترک یاری طلبید
بازداشت اکرم امام اوغلو، شهردار استانبول، بر نگرانیها دربارۀ دموکراسی و حاکمیت قانون در ترکیه بیش از پیش افزوده است. شهردار استانبول قرار بود رقیب اصلی اردوغان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۸ باشد. به همین سبب، هواداران میلیونی او در سراسر ترکیه که به خیابانها آمدهاند، بر این باورند که بازداشت او یک کُنش سیاسی است. اما مقامهای ترکیه این اتهام را رد میکنند و میگویند دادگاهها در ترکیه مستقل عمل میکنند. دموکراسی در ترکیه برخلاف کشورهای دموکراتیک غربی دموکراسی لیبرال نیست. زیرا برقراریاش سرانجام روند سیاسی خاصی بود که با لیبرالیسم سازگاری نداشت. جمهوری ترکیه که در اکتبر ۱۹۲۳ به دست مصطفی کمال آتاترک و یارانش بر ویرانههای امپراتوری عثمانی ساخته شد، میبایست بر یک دولت نیرومند ملی و مدرن استوار باشد. «دولت ملی» که مصطفی کمال میخواست با مشت آهنین در ترکیه برپا کند، سه عنصر اساسی داشت: لائیسیته، تحمیل زبان و هویت ترکی بر همۀ باشندگان کشور و غربی شدن جامعه که چیزی نبود جز تقلید از شیوۀ زندگی جامعههای اروپایی.آتاترک دین را مایۀ زوال و نابودی امپراتوری عثمانی میدانست. از همین رو، لائیسیته را یکی از اصول اساسی جمهوری ترکیه تعیین کرد. در قانون اساسی آن کشور بر این اصل اساسی بارها تأکید شده است. او به جای شریعت اسلامی که تا آن زمان روابط میان فرمانگزارانِ دستگاه خلافت را تنظیم میکرد، قوانین مدنی و جزایی الهام یافته از دولتهای اروپایی را نشاند. از سوی دیگر، نهاد خلافت را که اصلی ترین نهاد تضمین کنندۀ وحدت و یکپارچگی مسلمانان بود، برچید.مصطفی کمال حجاب اسلامی را در نهادهای دولتی و دستگاه اداری ممنوع کرد. مدارس دینی و به طور کلی آموزش دین را تعطیل کرد. از دیدگاه او، مفهوم لائیسیته نه به معنای بیطرفی دولت در امر دین، بلکه کنترل دین به دست دولت بود. یعنی دولت میبایست بر فعالیت اهل دین و رهبران دینی در جامعه نظارت کند تا پا از گلیم خود فراتر نگذارند. میتوان گفت که در پس لائیسیتۀ آتاترک نوعی دشمنی ایدئولوژیکی با دین نهفته بود.افزون بر این، مصطفی کمال غربی شدن را شرط ضروری توسعه و نوسازیِ دولت جوان ترکیه میدانست. میگفت: تمدنی جز تمدن غربی وجود ندارد، باید آن را با گُلها و خارهایش پذیرفت. دولت نه تنها میبایست نهادهایش را از روی مدل نهادهای غربی گرته برداری کند، بلکه شهروند ترک نیز از نظر ظاهر میبایست شبیه همتای اروپایی خود شود. چنین بود که در سال ۱۹۲۵ گذاشتن «فینه» را بر مردان ممنوع کرد و از آنان خواست کلاه به شیوۀ غربیها بر سر بگذارند. کارمندان و کارکنان ادارهها و نهادهای دولتی نیز میبایست کت و شلوار به شیوۀ اروپایی بپوشند.سرانجام اینکه، آتاترک برای ساختن یک دولت- ملت نیرومند بر خاکستر امپراتوری عثمانی به مفهومی قومی از هویت ملی گروید و گفت: ملت و شهروند ترک با خاستگاه قومیاش تعریف میشود. از نظر او، شهروند ترک کسی است که خود را از نظر قومی وابسته به «نژاد» ترک میداند. طبیعی بود که چنین تعریف کهنه از هویت در تضاد کامل با گوناگونی قومی، فرهنگی و دینی حاکم بر امپراتوری عثمانی قرار میگرفت و دیر یا زود واکنش باشندگان آن کشور را برمیانگیخت.ناسیونالیسم جمهوریخواه و لائیک آتاترک به برقراری نوعی دموکراسی دوسودایی انجامید. از سویی، ایدئولوژی کمالیسم به دکترین یا اصل نظری دولت تبدیل شد که هرگونه انتقاد از آن- به ویژه از اصل لائیسیته – تهدیدی برای ملت و جمهوری ترکیه به شمار رفت و، درنتیجه، سزاوار مجازات شناخته شد. از سوی دیگر، تقدس بخشیدن به این دکترین سیاسی و ایدئولوژیک به برقراری نظامی انجامید که در آن ارتش ترکیه به گونهای قیم یا سرپرست حیات سیاسی کشور شد.ارتش ترکیه دکترین دولتی کمالیسم را به خدمت گرفت تا در مقام «پاسدار» رژیم، رعایت و پایندگی اصول آن دکترین را با قدرت تمام تضمین کند. درواقع، نهاد ارتش بود که قواعد بازی سیاسی و خطوط قرمز را در حیات سیاسی کشور تعیین میکرد و اگر تشخیص میداد که بازیگران سیاسی آن قواعد و خطوط قرمز را رعایت نمیکنند دست به کودتا میزد. از سال ۱۹۶۰ میلادی تاکنون چهار کودتای نظامی در ترکیه روی داده است.بدینسان، حاکمیت مردم که با انتخاب نمایندگانشان بیان میشود تابعی است از حاکمیتِ مفهومی ذهنی به نام «ملت» که ارتش، دادگستری و بوروکراسی کمالیستی خود را «تجسم» آن میدانند. بنابراین، در دموکراسی ترکیه، نمایندگان منتخب مردم نیستند که تصمیم نهایی را دربارۀ مصلحت مردم و کشور میگیرند، بلکه مجموعهای از بازیگران نامنتخب در مقام مجمع تشخیص مصلحت حرف آخر را میزنند.به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیّب اردوغان و پایداری آن از سال ۲۰۰۲ تاکنون بر چنین زمینهای صورت گرفت. درواقع، دموکراسی ترکیه سکوی پرشی بود برای خودکامگی این حزب و رهبر آن. حزب عدالت و توسعه در بیست و چند سال گذشته عرصه را بر قدرت مدنی تنگ کرده بهویژه از آن رو که نمایندگان منتخب وابسته به این حزب توانستهاند به اکثریت دست یابند.اگرچه دستیابی حزب عدالت و توسعه به قدرت، مسئلۀ سازگاری اسلام با دموکراسی را مطرح کرد و عمکردهای آن حزب در آغاز تا حدودی به آزادسازی نظام سیاسی ترکیه انجامید، اما از سال ۲۰۱۰ هنگامی که در کشورهای عربی به ویژه پس از به راه افتادن «بهار عربی» به ترکیه به چشم مدلی برای دموکراسی در آن کشورها نگریستند، رهبری حزب عدالت و توسعه دچار خودبینی شد و با به رخ کشیدن پویایی داخلی و اعتبار خارجیِ ترکیه دست به چرخشی اقتدارگرایانه زد و کوشید قدرت سیاسی و دستگاه دولت را به نام ارادۀ مردم به انحصار خود درآورد. اردوغان و حزب او با استفاده از اهرمهای نظامِ به ارث مانده از آتاترک دست به این کار زدند.بنابراین، در اوضاع و احوال کنونی بازگشت به دکترین آتاترک راه حلی برای درمان دموکراسی در ترکیه نیست. به گفتۀ بسیاری از کارشناسان ترک، دموکراسی ترکیه نیازمند لیبرالیسم است تا آزادی اندیشه و آزادی بیان را در آن کشور جایگیر کند و با برپایی یک نظام شفاف دولتی، به نمایندگان منتخب مردم اجازه دهد تا قدرت دولت را مهار کنند؛ قانون را بر کشور حکفرما کنند و جلو فساد مالی و اقتصادی را در چارچوب نظام آزاد اقتصادی بگیرند.
--------
چند و چون روابط حوثیهای یمن با جمهوری اسلامی: شریک یا پیشکار؟
روز شنبه ۱۵ مارس برابر با ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، در پیامی در شبکۀ اجتماعیِ خود به نام «تروث سوشال» از حمله به پایگاههای حوثیهای یمن خبر داد و از جمهوری اسلامی ایران خواست که هرچه زودتر دست از حمایت شورشیان حوثی بردارد. وگرنه پاسخگوی عملیات آنان خواهد بود. ترامپ دو هفته پیش از این پیام نامهای به رهبران ایران فرستاده و در آن راهی برای از سرگیری مذاکرات دوجانبه میان دو کشور دربارۀ پیشرفت برنامۀ هستهای ایران پیشنهاد کرده است. او در آن نامه گفته است که اجازۀ عملیاتی شدن برنامۀ هستهای ایران را نخواهد داد. ترامپ در پیام روز شنبۀ خود نوشت: جنگاوران دلیر ما هماکنون پایگاهها، رهبران و دفاع موشکی تروریستها را بمباران میکنند تا از کشتیها، هواپیماها و شناورهای آمریکایی پاسداری کنند و آزادی ناوبری را بازگردانند. هیچ نیروی تروریستی جلو حرکت کشتیهای تجاری و دریایی آمریکا را در آبراههای جهان نخواهد گرفت.رئیس جمهور آمریکا روز دوشنبه ۱۷ مارس برابر با ۲۷ اسفند در پیامی دیگر نوشت: از این پس، هر شلیکی به دست حوثیها انجام گیرد، شلیک با سلاحها و به دست فرماندهی جمهوری اسلامی ایران شناخته خواهد شد و آن کشور مسئول آن خواهد بود و پیامدهای آن را باید بپذیرد. پیامدها وحشتناک خواهد بود!حوثیها پس از برقراری آتشبس در غزه، از حمله به خاک اسرائیل و کشتیهای بینالمللی بازایستاده بودند. اما پس از اجرا نشدن مرحلۀ دوم توافقِ آتشبس و جلوگیری اسرائیل از ورود کمکهای بشردوستانه به نوار غزه، حملات خود را به کشتیهای بینالمللی در دریای سرخ، تنگۀ بابالمندب و خلیج عدن از سر گرفتند و طی ماههای گذشته امنیت دریانوردی را در منطقه به خطر انداختند. دامنۀ این ناامنی تا اقیانوس هند نیز کشیده شد.بمباران پایگاههای شورشیان حوثی در یمن که به گفتۀ مقامهای بهداشتیِ حوثیها دست کم ۵۳ نفر از جمله ۵ کودک کشته ونزدیک به صد زخمی به جا گذاشت، مهمترین عملیات نظامی آمریکا در دومین دور ریاستجمهوری ترامپ بود. با این عملیات ترامپ پیام تهدیدآمیزی نیز به جمهوری اسلامی فرستاد.به گفتۀ سخنگوی ارتش یمن، جمهوری اسلامی پس از شکست نیروهای نیابتیاش در منطقه، مسلح کردن هرچه بیشتر حوثیها را در دستور کار خود قرار داد. وبگاه «تایمز اسرائیل» در ۲۲ دسامبر گذشته نوشت: حوثیها در یک سال گذشته بیش از ۲۰۰ موشک و ۱۷۰ پهپاد به سوی اسرائیل شلیک کردهاند که بعضی از آنها خسارتهای سنگین به بار آورده است. چندی پیش بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، در پیامی ویدیویی به حوثیها وعده داد که سرنوشتی مانند حماس و حزبالله خواهند داشت.در واکنش به پیام تهدید آمیز ترامپ به جمهوری اسلامی، حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران، گفت: نسبت دادن عملیات حوثیها به ایران نادرست است. یمنیها ملتی مستقل و آزاد در سرزمین خود هستند و سیاستهای مستقلی را دنبال میکنند؛ او سپس افزود: ایران مبادرت به جنگ نمیکند اما اگر کسی ما را تهدید کند، پاسخ درخور خواهیم داد. عباس عراقچی، وزیر امور خارجۀ ایران، نیز برای گفت و گو دربارۀ اوضاع یمن سفری چند ساعته به مسقط، پایتخت عمان، کرد.روابط میان جمهوری اسلامی وشورشیان حوثی یمن با روابط آن رژیم با دیگر گروههای نیابتی فرق میکند. میزان پشتیبانی مالی آن از حوثیها روشن نیست. اما همه میدانند که جمهوری اسلامی موشک و پهپاد، سلاحهای سبک و مهمات دیگر در اختیار حوثیها قرار میدهد و آنان را برای استفاده از آن سلاحها آموزش میدهد. احتمال میدهند چند صد میلیون دلار در سال نیز به آنان کمک مالی میکند. بسیاری از کارشناسان پایداری و پیروزیهای حوثیها را در یمن در درجۀ نخست نتیجۀ پشتیبانی بیدریغ جمهوری اسلامی از آنان میدانند.حوثیها به هرحال از جنگ داخلی یمن و مداخلۀ نظامی ۹ ساله به رهبری عربستان سعودی پیروزمند بیرون آمدند و پایههای خود را در مقام قدرت حاکم در شمال غرب کشور، بیهیچ رقیب سیاسی و نظامی، استوار کردند. دولت به رسمیت شناخته شدۀ یمن هنوز بیثبات و نااستوار است.بسیاری از کارشناسان بینالمللیِ حوزۀ خلیج فارس از جمله سوزانا جوُرج و دَن لاموُس معتقدند که حوثیها گوش به فرمان خامنهای نیستند بلکه متحد او هستند. اما اگر مقامهای جمهوری اسلامی و در رأس آنان علی خامنهای، ماجراجوییهای نظامی حوثیها را خطری برای خود میدانند باید از حمایت مالی و نظامی آنان دست بردارند.حوثی ها به درستی معتقدند که هیچ نیرویی در خاک یمن حریف آنان نمیشود. تاکنون توانسته بودند در برابر حملات هوایی محدود آمریکا و بریتانیا مقاومت کنند. آنان حتی از آن حملات بهرۀ سیاسی میبردند. اما با روی کار آمدن ترامپ اوضاع فرق کرده است. جمهوری اسلامی که اکنون بسیار ضعیف شده و از هرگونه درگیری نظامی مستقیم و نامستقیم پرهیز میکند، چارهای جز قطع حمایت مالی و نظامی خود از حوثیها ندارد.بعضی از کارشناسان ایرانی مانند محسن میلانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه فلوریدای جنوبی، معتقدند که ایران منافع راهبردی یا اقتصادی در یمن ندارد. به همین سبب، خیلی دیر به حمایت از حوثی ها برخاست. زیرا به دنبال گسترش دامنۀ نفوذ سیاسی خود در منطقه بود. به طور کلی، حوثی ها بودند که میخواستند روابط نزدیک با ایران داشته باشند. از سوی دیگر، ایران مانند بسیاری از کشورهای جهان باید نگران امنیت تنگۀ باب المندب در یمن باشد که مسیر آمد و رفت میلیونها دلار محمولههای نفتی است.بسیاری از کارشناسان بر این نکته تأکید میکنند که حوثیها به شدت ملیگرا هستند و اگر منافعشان ایجاب کند حتی رابطۀ خود را با ایران قطع میکنند. آنان با استفاده از کمکهای مالی و نظامی جمهوری اسلامی توانستند به یک بازیگر قدرتمند و مستقل تبدیل شوند. از همین رو، ترجیح میدهند به آنان به چشم متحد و نه مزدور ایران بنگرند.تاکنون جمهوری اسلامی و حوثیها منافع و دلبستگیهای کم و بیش مشترک و همسو داشتند و میکوشیدند با هم همکاری کنند. اما پیام ترامپ به آنان روشن و بیابهام است: از این پس، یا هر دو از جاهطلبیها و ماجراجوییهای گذشته دست برمیدارند و یا راهشان را از هم جدا میکنند.
--------
À propos de تاریخ تازهها
رویدادهای روز که خمیرمایۀ «اخبارِ» رسانه ها را تشکیل می دهند، فراوان ریشه در گذشته دارند و گاه بیش از آنکه حاصل گریز ناگهانی احوال روز باشند، نتیجۀ دیگرگون شدن هر چند کُند، اما ژرف و پایدار روزگاری دراز مدت اند. «تاریخ تازهها» بر گذشتۀ رخدادهای روز می نگرد و در این نظر و گذر پیشینۀ چرخشهای کنونی را باز می نماید.